چشمهای بارانی
آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود
وقتی که دیگر نبود ، من به بودن وقتی که دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم! وقتی که دیگر رفت ، من در انتظار آمدنش نشستم! وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم! وقتی که او تمام کرد ، من شروع کردم! وقتی که او تمام شد ، من آغاز شدم! و چه سخت است تنها متولد شدن... مثل تنها زندگی کردن!
نظرات شما عزیزان:
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |